جدول جو
جدول جو

معنی ماهی شناس - جستجوی لغت در جدول جو

ماهی شناس
(خَ سِ)
آنکه ماهی ها را شناسد. دانشمندی که درباره ماهیها و انواع آن مطالعه می کند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
شعبه ای از جانورشناسی که درباره ماهیها و انواع آن بحث می کند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ شِ)
شناختن مایه ای که یک قطعه موسیقی در آن، اجرا می شود، این عمل بوسیلۀ علامات ترکیبی صورت می گیرد زیرا این علامات معرف مایه هستند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خوی / خی تَ پَرْ وَ)
شناسندۀ معنی. آنکه معانی نیک و بد را از هم بازشناسد. آنکه حقایق امور را درک کند:
جهاندار گفتش که صاحب قیاس
چنین آرد از رای معنی شناس.
نظامی.
ز هر دانشی کو بود در قیاس
وزو گردد اندیشه معنی شناس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَرْرا)
وقت شناس
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماهی شناسی
تصویر ماهی شناسی
شعبه ای از جانور شناسی که درباره ماهی ها و انواع آن بحث میکند
فرهنگ لغت هوشیار
شناختن مایه ای که یک قطعه موسیقی در آن اجرا میشود. این عمل بوسیله علامات ترکیبی صورت میگیرد زیرا این علامات معرف مایه هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه شناس
تصویر راه شناس
آنکه راه را نیکو شناسد راهدان بلد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه شناس
تصویر گاه شناس
وقت شناس
فرهنگ لغت هوشیار